جدایی از تیم استارتاپی، کسبوکاری و شرکتی بایستی همراه با چه شرایطی انجام گیرد؟
امکان دارد هر فرد در چه موقعیتهایی از تیم خود خارج شود؟
تفاوتهای برخورد مدیریت با فردی که استعفا میدهد و یا اخراج میشود، در چیست؟
پیامدهای بخش مدیریت در مقابل اخراج فرد چه مواردی هستند؟
عواقب استعفای از تیم چه میباشند؟
در این مقاله به تمامی سؤالات ذکرشده پاسخ دادهمیشود؛ در ادامه با ما همراه باشید.
کارآفرینان و سرمایهگذاران زمان زیادی را به تفکر راجع به قراردادن یک تیم واقعی در کنار هم میگذرانند. همانطور که ورود افراد به تیم مهم است، خروج آنها نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. چگونگی خداحافظی یک فرد با تیم بایستی بهدرستی بررسی شود، در غیر اینصورت؛ تیم کسبوکاری هزینه زیادی را بهواسطه خروج آن فرد متحمل خواهدشد.
امکان دارد فرد بر اساس چهار موقعیت از تیم جدا شود؛ قابل ذکر است که هرکدام از موقعیتها بر پایه دو متغیر “چگونگی” و “چرایی” بنا شدهاند.
چگونگی این مطلب را بیان میکند که فرد خود تصمیم به ترک تیم گرفته یا بخش مدیریت وی را اخراج کردهاست. چرایی نیز به دلیل برمیگردد؛ اینکه فرد با دلیلی موجه و قانعکننده میخواهد از تیم خارج شود یا بدون آن.
این موارد میتوانند در یک دیاگرام دوبهدوی خوب خلاصه شوند “شکل را ببینید”.
اعضای یک تیم استارتاپی میتوانند روابط تنگاتنگی را برای تمامی بخشهای شرکتشان بهوجود آورند. روابط مالی از طریق سرمایهگذاری، روابط حقوقی از طریق قراردادها و مالکیت معنوی و همچنین روابط عاطفی از طریق ارتباطشان در بین تیم و خارج از آن.
به منظور کاهش بازتابهای منفی احتمالی در زمان عزیمت فرد بایستی به این ارتباطات به درستی رسیدگی شود. هر بخش دیاگرام شکل، بافتی را فراهم میکند تا فرد در حال خروج در معرض رفتارهای منصفانهای قرار گیرد.
در ادامه به بررسی این چهار بخش میپردازیم.
چهار موقعیت جدایی از تیم
بخش اول؛ اخراج با دلیل موجه
از تمام اعضای یک تیم استارتاپی انتظار میرود که با سعی و جدیت کار کنند، وظیفه خودشان را انجام دهند و در نهایت بازی خوبی را با دیگران به عرصه نمایش بگذارند. قصور در انجام وظایف محولشده و اجرای پروژهها میتواند دلیل موجهی بر خاتمه همکاری باشد. بهویژه اگر آن فرد اخطارهای مکرری را دریافت نمودهباشد. مگراینکه این اخطارها فرصت جبران را به همراه داشتهباشند، که در اینصورت احتمالا دلیل موجه اخراج فرد از بین میرود.
هنگامیکه یک عضو تیم با دلیل موجهی اخراج میشود؛ شرکت باید در جهت کاهش فشارهای ناشی از اخراج برای آن فرد تلاش نماید.
اگر شرکت برنامه جبران خسارت منصفانهای داشتهباشد، گامهای بعدی بایستی در جهت بازیابی عدالت برداشتهشوند. بدینسان شرکت دچار تنفر سرمایهگذاران از خود نخواهدشد.
علیالخصوص که سرمایهگذاران نقدی برای قطع تمامی روابط مالی با فرد اخراجشده مجبور به بازپرداختهایی هستند (البته بدون میل باطنی).
جدایی از شرکت در چنین شرایطی اغلب ناراحتکننده است. اما میتواند مفید هم باشد، زیرا عواقب انجام کار نادرست اینگونه فردی حداقل باید برای دیگر کارمندان ایجادکننده برخی عوامل بازدارنده باشد.
بخش دوم؛ اخراج بدون دلیل موجه
بعضی اوقات افرادی در تیم وجود دارند که دیگر به آنها نیازی نیست و یا اینکه شرکت بیش از این قادر به حمایت از آنها نمیباشد.
شاید که شرکت استراتژی خود را تغییر دادهاست و دیگر هیچ نیازی به مهارت آنها ندارد؛ یا شاید میتواند نقش آنها را با هزینه کمتری برونسپاری کند. حال اگر فرد به سختی در شرکت کار کند، به تمامی وظایفش عمل کند و از بازیکنهای مؤثر تیم باشد؛ پس شرکت دلیل موجهی برای اخراج او نخواهدداشت.
من یکبار مجبور شدم به کار تمامی افراد سختکوش بخش بازاریابی تلفنی شرکت خاتمه بخشم. بدیندلیل که ما تصمیم گرفتهبودیم از آن به بعد بخش بازاریابی تلفنی را در شرکت نداشتهباشیم (تجربه نویسنده).
در واقع ما در دنیایی “دلبخواهی” زندگی میکنیم. پس یک شرکت میتواند افراد را بدون در نظرگرفتن دلیل اخراج نماید. اما شرایط موجود در بخش اول را با شرایط موجود در بخش دوم مقایسه کنید.
در بخش بدون دلیل موجه، شرکت متحمل رنج بیشتری میشود. تحمل رنج ناشی از خاتمهای که در خدمت دو هدف است.
ابتدا؛ این برای شرکت یک مجازات است که؛ بدون دلیل اجازه ترک افرادش را صادر نمودهاست. دوم؛ سایر کارمندان را خاطرجمع میکند تا زمانیکه استراتژیهای شرکت تغییر نکند؛ آنها با همین شرایط آنجا میمانند.
در کیس اخراج بدون دلیل، کارمند باید مجاز باشد تا به صورت منصفانه آنچه را که به دست آوردهاست، برای خود نگهدارد و یا هزینه تبدیلشده آن را، دریافت نماید. این هزینه بایستی بازتابی از حق واقعی و منصفانه سهام باشد نه صرفا ارزش آن.
بنابراین اگر من بدون دستمزد کار میکردم؛ در هنگام تبدیل برای رعایت انصاف باید هزینه زمان خود را با نرخی متناسب با آنچه در غیراینصورت کسب میکردم، دریافت نمایم. درست است که این اقدام موجب فشار مالی بر شرکت میشود اما در واقع بهترین کار، همین است.
بخش سوم؛ استعفا با دلیل موجه
تعدادی “دلیل موجه” وجود دارد که فرد میتواند بر اساس آنها از شرکت استعفا دهد.
برای مثال، باید بگویم که شرکت تصمیم به انتقال فرد به منطقهای جدید گرفتهاست و انتظار دارد که او زندگیاش را ریشهکن کرده و نقل مکان کند. یا شاید آن فرد جز تیم بازاریابی بوده و مدیر به او دستور میدهد هماکنون توالت را تمیز نماید (اجبار به انجام کاری پایینتر از سطح پرستیژ فرد). مثال دیگر اینکه؛ مدیر میخواهد بدون در نظرگرفتن سمت و میزان مهارت فرد، دستمزد و دیگر پاداشهایش را زمانیکه دیگر کارمندان مانند آن را دریافت نمیکنند، قطع کند.
تمامی این دلایل، نهتنها خارج از کنترل فرد و بلکه خارج از عدالت هستند (مگراینکه خود کارمند بخواهد، که در اینصورت بایستی بخش اول را در نظر بگیرید ).
در این موارد، کارمند بایستی مطابق با رفتار مدیر، شرکت را ترک بگوید، درست مانند افرادی که بدون دلیل موجه از شرکت اخراج شدند. بدیهی است شرکت کاملا آگاهانه چنین تصمیماتی را گرفتهاست تا موجبات ناراحتی فرد را در محیط فراهم نماید (حتی اگر اجتنابناپذیر بودند).
بنابراین؛ شرکت بایستی پیامدهای تصمیماتش را خود متحمل شود. اگر شرکتی باوجود چنین تصمیماتی خودخواهانه عمل کند، با خروج آن کارمند تمامی روابطش آسیب خواهددید.
بخش چهارم؛ استعفا بدون دلیل موجه
گاهی اوقات، یکی از اعضای تیم استارتاپی بدون هیچ دلیلی غیراز اینکه خودش احساس کند، تصمیم به جدایی از تیم میگیرد. شاید که او به موضوع دیگری علاقهمند شدهباشد یا اینکه این شرکت را دیگر به هیچعنوان باور ندارد. شاید هم فقط خسته شدهاست.
به عبارت دیگر شرکت مرتکب اشتباه صریحی نشده اما در هر صورت کارمند تصمیم به ترک تیم گرفتهاست. در واقع این موقعیت شایعترین موردی است که فرد تحت لوای آن از کارش استعفا میدهد.
در این موارد، فرد در حال خروج شرکت را از پایه دچار نوسان و آشفتگی میکند و باید آمادگی تحمل عواقب آن را داشتهباشد. مانند بخش اول (اخراج با دلیل موجه) شرکت بایستی تمام تلاشش در راستای به حداقل رساندن آسیبهای ناشی از خروج فرد (برای شرکت) بکند.
این تلاش میتواند برای فردی که تحت این عنوان تصمیم به استعفا گرفتهاست، دردناک باشد، اما مفید است. این کارها علاوه براینکه فرد را از هوا و هوسهای دمدمی مزاج استعفا باز میدارد، دیگر کارکنان را در مقابل این قبیل تصمیمات حفظ میکنند.
نتیجهگیری
در تمامی موارد رعایت انصاف هنگام جدایی از تیم در وضعیت بحرانی قرار میگیرد. اینکه شما در هر کدام از این شرایط متفاوت با افراد چگونه رفتار میکنید؛ گواه بر نوع شرکتی است که هستید و میخواهیدباشید.
منصفبودن ممکن است ناخوشایند باشد، اما در طولانیمدت شما را به یک شرکت بهتر تبدیل میکند. سرمایهگذاران، کارمندان، شریکان و حتی مشتریان احترام بیشتری به شما میگذارند؛ اگر درستکار باشید.
من خودم تجربه بخش سومش رو دارم و آسیب زیادی هم ازش دیدم. حتما بزودی تجربم رو راجع بهش مینویسم و شیر میکنم.