عدالت در تقسیم سهام یکی از مهمترین ارکان کسبوکار است
یک استارتاپ شامل افرادی است که هر کدام کارهای مختلفی را انجام میدهند و برای دوام بیشتر نیازمند رفتاری منصفانه و بر پایه عدالت هستند؛ عدالت در تقسیم سهام .
رفتار منصفانه با افراد در یک استارتاپ بدین معنی است که به هریک از اعضای تیم متناسب با نوع کارش در مقایسه با دیگران پاداش دادهشود. به عبارت دیگر، در صورتیکه یک فرد 75 درصد از همکاریهای موردنیاز و ضروری را انجام دهد، پس باید به میزان 75 درصد صاحب منافع باشد و این در هنگامی است که شرکت شروع به کسب درآمد بیشتری از طریق گردش مالی و یا فروش سهام نموده است.
با این حال، به دلیل اینکه افراد عموماً فاقد روشی برای ارزشگذاری و نظارت بر ورودیهای متفاوت یک شخص هستند، عدالت در تقسیم سهام به شدت ذهنی شده و دستیابی به آن دشوار است.
زمانی که گروهی از افراد برای یک هدف مشترک با یکدیگر کار میکنند، یک تیم هستند اما زمانی که صحبت سهام منصفانه به میان میآید، هر فرد در موقعیت شخصی خودش قرار میگیرد؛ حساب حساب میشود و کاکا بردار.
بدیهی است در اینهنگام هر فرد به نفع خودش کار میکند و اگر وضعیت سهمها شفاف نباشند، بین افراد حرص و طمع ایجاد میشود. حتی زمانیکه افراد قصد و نیتی خوبی دارند، امکان دارد خطاهایی صورت گیرد.
انصاف در تقسیم سهام و جهات مختلف آن
برایمثال، زمانیکه میزان شراکت دو بنیانگذار در یک کسبوکار 50-50 باشد، یکی از طرفین کاملا ناخواسته، سهام نامتناسبی خواهدداشت و این در حالی است که هر دو طرف نسبت به آن آگاه هستند.
بیعدالتی در تقسیم سهام عموما به سمت دو جهت در حرکت است. در جهت اول شخص کمتر از آنچه که شایسته آن است دارد و در جهت دوم بیش از آنچه که شایسته آن است. هر دوی این جهات میتوانند آسیب جبرانناپذیری را به یک رابطه سالم تیمی وارد کنند، به ویژه در زمانیکه سهام باارزشتر میشود.
در یک استارتاپ خوب، ارزش سهام ابتدا کم شده و سپس بالا میرود (البته امیدواریم). آن زمان که ارزش سهام بالا است، نظرات منفی ایجادشده توسط بیعدالتی در حق فرد در گفتوگوها، نارضایتیها و گاهی در نزاعهای حقوقی میتواند به یک شرکت نوپا وارد کندو باعث جدایی افراد از تیم شود.
جهت اول عدالت در تقسیم سهام : زمانیکه میزان سهام بیش از آنچه که فرد شایسته است به وی تعلق میگیرد
هنگامیکه شخص سهامی بیش از آنچه که سزاوار آن است، داشته باشد بدین معناست که امتیازات اعضای دیگر تیم را گرفته و در حق آنها اجحاف شدهاست.
شاید آن فرد مذاکرهگر بهتری باشد، شاید فروشنده بهتری باشد، شاید در مورد وضعیت خود دروغ گفته و یا حتی دیگران را تهدید کردهباشد. دلیل آن هرچه باشد، رفتاری همراه با بیعدالتی و بیانصافی در حق دیگران بوده و این خود باعث ایجاد آسیب به تیم میشود.
سرمایهگذاران حرفهای همواره، با ارائه اوراق مدتداری که ناعادلانه بوده و منافعی بسیار بیشتر از منافع تیم استارتاپی دارد، بیشتر از آنچه که سزاوار آن هستند را، دریافت میکنند . کارآفرینان جوان نیز اغلب در دام این تکنیکها میافتند. اما این موضوع به قدری رایج است که افراد آن را بهدلیل ارزشمندبودنش انجام میدهند.
این برای کارآفرینان مهم است از میزان مشکلات احتمالی حال و آینده خود آگاه بوده و بر آستانه تحمل خود واقف باشند.
در بعضی از موارد نهتنها به افراد اجازه صدور این بیانصافی دادهمیشود بلکه برای اخذ سهام بیش از حق خود تشویق میشوند. انجام این کار، خود میتواند نوعی تحریک مخرب بوده و فرد را به دیگران مدیون کند، در حالیکه هیچکدام از این اتفاقات در انطباق با منافع افراد نیست و به شدت آسیبزا خواهدبود.
جهت دوم عدالت در تقسیم سهام : زمانیکه میزان سهام کمتر از آنچه که فرد شایسته است به وی تعلق میگیرد
هنگامیکه میزان سهام کمتر از آنچه که فرد شایسته آن است به وی تعلق میگیرد، بلافاصله نسبت به بقیه افرادی که میزان سهامشان بیشتر است احساس رنجش میکند. این احساس بیاعتمادی و یا عدم کفایت به بهرهوری آسیبزده و انگیزه فرد را کاهش میدهد.
این افراد در وضعیت بیعدالتی قرار گرفته و خود را نسبت به آنان که امتیازاتی گرفتهاند، ناامید میپندارند. در این شرایط حتی اگر در نهایت پاداش تسویهحسابشان را بگیرند، همچنان نسبت به تیم احساس رنجش دارند.
امکان دارد یک شخص با کمال میل این موضوع را بپذیرد که کمتر از آنچه که حقش است را دریافت نماید. در این شرایط مشکلات زمانی آغاز میشوند که آن فرد متوجه شود، در صورت جدیت بیشتر در مذاکرات میتوانست سهام بیشتری را بهدست آورد.
امکان دارد سرمایهگذاران ابتدایی، مانند دوستان و خانواده به یک کارآفرین اجازه دهند خود را در شرایطی قرار دهد که شایستگی بیشتر از آن را دارد، اما این کار فقط به دلیل کمک به وی خواهدبود. اما همچنان با افزایش ارزش سهام در این موقعیت نیز ممکن است مشکلاتی رخ دهد.
ترمیم آسیب ناشی از تقسیم سهام غیرمنصفانه
هنگامی که در تقسیم سهام بیانصافی وجود داشتهباشد، در اغلب شرایط اصلاح اوضاع بدون ایجاد مشکل، دشوار خواهدبود (البته اگر غیرممکن نباشد).
برای مثال، یک روش ممکن است معیارهای سنجش را در جهت مخالفی قرار داده و فرد بیش از آن میزان که باید، مدل تسلیمی پیش رود و در نهایت پیش از اینکه زیادی دیر شود، شرکا خود را پای میز مذاکره قرار میدهند تا راجع به این موضوعات به مباحثه پرداخته و در ساختارهای مالکیت تغییر ایجاد کنند.
تغییر ساختارهای مالکیت در جهت اصلاح قراردادها اغلب نیازمند کار قانونی و حسابداری است. علاوه بر آن به محاسبه مفاهیم مالیاتی و دیگر کارهای هزینهبری که ضروری نمیباشند، نیاز است.
تغییرات در نوبت زیاد میتواند توافق با سهامدار را دچار مشکل کرده و یک عامل بازدارنده برای سرمایهگذاران بالقوه باشد.
اجتناب از مشکل تقسیم سهام غیرمنصفانه
بهطور کلی بهترین راه برای مدیریت مشکلات ایجادشده به دلیل بیعدالتی در تقسیم سهام، اجتناب از آنها است.
گرانت-فاند ابزاری برای ردیابی سهمهای محسوس و نامحسوس در یک استارتاپ است. زمان، تجهیزات، منابع، ارتباطات و مالکیت معنوی تعدادی از ورودیهایی است که به موفقیت یک شرکت کمک کرده و هر یک میتواند نسبت به ورودیهای دیگر ارزیابی شود.
هنگامی که زمان فرا برسد، گرانت-فاند به کارآفرینان اجازه میدهد تا سهمها را بهگونهای تخصیص دهند که برای هر شخص منصفانه باشد.
در یک استارتاپ، انصاف نوعی بازی است که تمامی شرایط را دستخوش تغییر میکند. هنگامی شخصی احساس کند، چیزی را که سزاوار آن است بهدست آوردهاست؛ به عنوان عضوی از تیم احساس احترام و ارزش میکند.
تحت این شرایط است که یک تیم میتواند بهترین کار خود را انجام و ارائه دهد.
نویسنده:پروفسور مایک مویر